روزی لقمان حکیم نزد داوود علیه السلام رفت. در حالی که او به ساختن زره مشغول بود و لقمان تا آن زمان زره ندیده بود. از دیدن آن تعجب کرد و خواست از داوود علیه السلام سؤال کند که چه چیزی می سازد، ولی بهره مندی او از حکمت موجب شد که چیزی نپرسد و منتظر بمانْد ، ساخت زره تمام شد؛ داوود برخاست و آن را بر تن کرد و گفت: زره لباس خوبی برای جنگ است. در این وقت لقمان گفت: سکوت حکمت است و کسی هم که به آن عمل کند، کم است.
سخن دان پرورده پیر کهن بیندیشد، آن گه بگوید سخن
مزن بی تأمل به گفتار دم نکوگوی، اگر دیرگویی چه غم
(گلستان سعدی)
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0